در دنیای متمدن زیاد اتفاق می افتد که شرکت ها را محکوم می کنند که شما به خاطر “سود” بیشتر کارخانه ها را به کشورهای فقیر انتقال دادید و با  دستمزد “کافی” ندادن به کارگران و “کار کشیدن از کودکان” فقط به پرکردن جیب خودتان فکر می کنید، در این حوالی هم گاهی چنین ناله هایی از رمانتیک های وطنی به گوش می رسد و حتی کسانی برخی محصولات را به دلیل “کار کودکان” تحریم می کنند؛ گفته اند اوضاع نیروی کار با به وجود آمدن “اتحادیه ها ” و “مقررات دولتی” بهتر شده است، این حرف بی بهره از حقیقت نیست، ولی اصل موضوع را ندیده می گیرد. باری، بگذارید قضیه کار کودکان را با برخی شواهد تاریخی دقیقتر ببینیم.

 

گفته می شود در آغاز قرن ۱۹ کودکان مجبور بودند در مزرعه خانوادگی یا در کارخانه های صنعتی با شرایطی بد با استانداردهای امروز کار کنند. مورخان می گویند در آن زمان دستمزد کودکان ۱۰ تا ۱۵ ساله حدود یک پنجم درآمد خانواده را شامل می شد و این سهم کمی نبود، از این رو کودکان بیشتر نیروی اقتصادی تلقی می شدند. این را کنار احتمال بالای مرگ و میر مادران/ کودکان و وضع بعد بهداشت که بگذاریم روشن می شود که چرا قدما اینقدر در کار تولید مثل فعال بودند. گفته اند کار کودکان یک انتخاب شخصی نبود، بلکه اجباری برای بقا به شمار می آمد.

 

اما به تدریج و با انباشت سرمایه و پیشرفت فناوری بهره وری نیروی کار هم افزایش یافت، کارگری که در روز ۱۰ قطعه تولید می کرد، اکنون با دستگاهی جدید می توانست ساعتی ۱۰۰ قطعه تولید کند. از آنجا که دستمزد کارگر ارتباط مستقیم با بهره روی او داشته و دارد، به همین دلیل دستمزد نیروی کار هم چندین برابر شد. وقتی هم درآمد خانواده به حد کافی رسید، دیگری نیازی به کار کردن بچه ها نبود و می شد کودکان را به جای نان خور  “ثمره زندگی” و “یادگار عشق” تلقی کرد J در مزرعه هم چنین شد و با ابزارهای جدید و بالا رفتن بهره وری نیازی به کار همه افراد خانواده نبود. به صورت تاریخی هم برای مثال در زمان ویکتوریا که وضع اقتصادی جامعه بهتر بود، میزان توجه به کودکان هم بیشتر شد.

 

در بررسی تاریخی در بریتانیا با بررسی کارخانه های تولید کتان و ابریشم نشان داده اند که حتی دو دهه پیش از نخستین قانون رسمی مربوط به بهبود شرایط کار (۱۸۳۳) نرخ کار کودکان کاهش نشان می داد و حتی تا چند دهه بعد که بسیاری از کارخانه ها این قانون های دولتی را اجرا نمی کردند، وضع چنین بود. دلیل اصلی این بهبود مقررات دولتی نبود بلکه بالا رفتن درآمدها و بهبود وضعیت اقتصادی آن را باعث شد. درست است که اکنون هم در جاهایی از دنیا کودکان مجبور به کارند، ولی دلیل آن “سرمایه داری” نیست، از قضا زمینه ساز اینکه کودکان بتواند دور از ضرورت بقا کودکی کنند، همین انباشت ثروت ناشی از “سرمایه داری” است. شواهدی وجود دارد که حتی با وجود همین “استثمار” “سرمایه داری” وضع کارگران در “بهره کش خانه ها” (سوییت شاپ) بهتر شده است.

 

اهل فن گفته اند همین که دوره ای به نام نوجوانی به رسمیت شناخته شد ناشی از همین تغییرات اقتصادی-اجتماعی است، پیشتر در همین مملکت انسان ها یا کودک بی تمیز بودند یا مرد بزرگ، این وسط دوره گذار نوجوانی وجود نداشت، ولی اکنون اوضاع فرق کرده است. اگر نگران بچه های کار هستید، البته حساسیت تان ستودنی است، ولی باید به یاد داشت در تحلیل نهایی، سهم کارآفرینان و اهالی اقتصاد در کاهش این پدیده ناخوشایند از فعالان حقوق کودک با تمام نیت خیرشان بیشتر است، والله اعلم.

لینک مرجع