میان چینی ها چیزی قریب به این مضمون رایج است “ماهی بزرگ، ماهی کوچک را می خورد، ماهی کوچک، میگو و میگو هم لجن”. می شود این مثل را برای فساد هم به کار گرفت، وقتی در سطح بالای سیاسی فساد وجود داشته باشد تا پایین ترین سطح هم حق سیگار و چایی خود را از جیب مردم در می آورند.

 

اهل دل می دانند که دخالت دولت ها مستعد فساد است، وقتی منطق سیاسی بر منطق هزینه- فایده اقتصادی غالب می شود، غریب نیست  رندان همه جا حاضر از فرصت کمال سوء استفاده را بکنند. با این حال تا آینده ای دور به ویژه در صحاری خاورمیانه دولت ها نقش پررنگی خواهند داشت. دیدم شش استراتژی کلان مبارزه با فساد را آورده اند که مرورشان بد نیست:

 

1-     پرداخت پول مناسب به کارمندان دولت؛ برخلاف گفته ها پرداخت های بخورونمیر به دولتی ها، فساد را افزایش می دهد.
2-     شفافیت در چگونگی مصرف هزینه های دولت (بخوانید هزینه های سیاسی)؛ نیوزیلند یک نمونه خوب است.
3-     کاهش کاغذبازی و موانع اداری؛ فرایندهای اداری و  بوروکراتیک طولانی، سیستم را مستعد فساد می کند.
4-     استفاده از فناوری های نو؛  هرچقدر تماس شهروندان با دولتی ها کمتر شود، احتمال فساد کمتر می شود. شیلی نمونه خوبی در این حوزه است. برای یک نمونه بومی! کافی است پارکبان را با پارکومتر مقایسه کنید.
5-     پیوستن به پیمان های بین المللی؛ استفاده از تجربه دیگر کشورها و همکاری با آنها برای کشف فساد از دستاوردهای آن است.
6-     استفاده از پرداخت های انتقالی هدفگیری شده به جای طرح های  یارانه ای رایج؛ اعطای یارانه ها بدون توجه به مخاطب مناسب آنها، علاوه بر مواردی مانند اتلاف منابع، از بین بردن انگیزه ها و قاچاق، بسترساز فساد در رابطه دولت و شهروندان است.

 

لینک مرجع