“من مردم را بیست و هفت سال قبل به اخذ “تمدن فرنگی” از ظاهر و باطن و جسمانی و روحانی تشویق کردهام هیچ وقت قصدم این گونه تقلید مجنونانه و سفیهانه تجملی نبوده، بلکه قصد از تمدن ظاهری فرنگ پاکیزگی لباس و مسکن و امور صحی [=بهداشتی] و تمیزی معابر و آب توی لوله و آداب پسندیده ظاهری و ترک فحش قبیح در معابر و تف انداختن به زمین و تقید به آمدن سر وقت و اجتناب از پرحرفی بی معنی و بی قیمتی وقت و هزاران اصول و آداب که میتوانم ده صفحه در شرح آنها بنویسم بوده و مراد از تمدن روحانی میل به علوم و مطالعه و بنای دارالعلوم ها و طبع کتب و اصلاح حال زنان و احتراز از تعدد زوجات و طلاق بی جهت و زناشویی ده ساله و پاکی زبان و قلم و احترام و درستکاری و دفع فساد و رشوه و مداخل و باز هزاران (به معنی حقیقی کلمه) امور معنوی و حقوقی و اخلاقی و آدابی دیگر بوده که تعداد آنها هم ده صفحه دیگر می شود.
اگر جوانان ما مخیر باشند در اخذ ظواهر بی معنی یا کم معنی “تمدن فرنگی” و یا اخذ معنویات و ترک ظواهر، من بدون یک ثانیه تردید ترجیح می دهم که وکلای مجلس قبای قدک و لباس گشاد هفتاد سال قبل را بپوشند و ریش داشته باشند ولی اگر جلسه ساعت سه و نیم اعلان می شود ساعت پنج نیایند …
بدبختانه ما نه تمدن ظاهری فرنگستان را گرفتیم نه تمدن معنوی آن را. از تمدن ظاهری جز فحشاء و قمار و لباس میمون صفت و خودآرایی با وسایل وارده از خارجه، و از تمدن باطنی آنها نیز هیچ نیاموختیم جز آنکه انکار ادیان را بدون ایمان به یک اصل و یک عقیده معنوی دیگر، فرنگی مآبان ما آموختند”.
این بخشی از نامه سید حسن تقی زاده به ابوالحسن ابتهاج است، زمان آن 1326 خورشیدی است، ولی شوربختانه هنوز در بر همان پاشنه می چرخد!