داریوش همایون فقید گفته بود: “ما فرزندان دوره رضاشاه بودیم. ما در دوره رضاشاه به دنیا آمده بودیم و تا حمله نیروهای خارجی به ایران در ۱۳۲۰ که آن وقت من ۱۲ سالم بود، ما در یک فضای احساساتی و سیاسی مخصوصی زندگی می کردیم که نه قبل از ما، نسل های پدرانمان و نه بعد از ما، نسل فرزندانمان، آن فضا را تجربه کردند. ما در آن سال ها از ایران یک تصور بسیار اغراق آمیزی داشتیم و یک سربلندی نسبت به ایران احساس می کردیم که نه قبل از ما کسی احساس کرده بود و نه بعد از ما کسی احساس کرد. ما ایران را کشور فوق العاده نیرومند و مقتدر و سرافرازی می دانستیم و وقتی که نیروهای روس و انگلیس به آن آسانی به ایران ریختند و ایران را اشغال کردند و ما را تحقیر کردند، تأثیری که این ضربه ناگهانی در ما کرد و اثری که در ما گذاشت فوق العاده بود و هیچ وقت آن تأثیر از زندگی ما محو نشد”.

 

مشابه چنین تفسیری را در خاطرات عالیخانی هم دیده ام، او نیز می گفت در دوره پهلوی اول به چشم می دیدم که کشور رو به جلو می رود و جاده می سازند و راه آهن می کشند و چهره ایران تغییر می کند و این حتی با دوران محمد رضا علیرغم پیشرفت های چشمگیر متفاوت بود. حکومت رضاشاه را می توان دولتی اقتدارگرا دانست، اعتراف می کنم این سوال برای من هوادار “عدم مداخله دولت” وجود داشته و دارد که گزینه جایگزین چه می توانست باشد، از کشوری عقب مانده نمی شد انتظار تحول فرهنگی داشت، دولت کاری نمی کرد، چه گروه و صنفی می توانست توسعه را در ایران آغاز کند؟

 

محمد ایمانی، دوستی فرهیخته از آلمان، تعبیر جالبی را نوشته که قابل تامل است. او با اشاره به تاریخ اندیشه روشنگری می گوید باید انتظار داشت که در ابتدا یک دولت اقتدارگرای زمینی/سکولار وجود داشته باشد تا اساسا افراد بتوانند به دور از مداخله اتوریته های آسمانی بنویسند و نقد کنند و نفس بکشند، پیشرفت فرهنگی در واقع دستاورد امنیتی است که حکومت مطلقه توسعه گرا ایجاد می کند. چنین دولتی در واقع موقت و دولت گذار است، بعدها با حاکم شدن مناسبات سرمایه داری و قدرت گرفتن بورژوازی می توان انتظار داشت که با گذر زمان به حکومت دموکراتیک نزدیک شویم (پیشتر تجربه ای مشابه از کتاب “توسعه و چپاول” برای کشورهای شرق آسیا مانند سنگاپور نوشته ام). دشواری های اینکه مطمئن شویم این اقتدارگرایی پابرجا نمی ماند البته کم نیست.

 

اوضاع کنونی مملکت آریایی-اسلامی البته با گذشته متفاوت است و قضاوت ساده نیست، اما دستکم ما نئولیبرال ها! باید در مسیر توسعه ایران به نقش و قلمرو دولت جدی تر بیندیشیم و بالاخره بفهمیم تکلیفمان با این خدای زمینی (دولت) چیست، والله اعلم

لینک مرجع