در اقتصاد قانون معروفی به نام “قانون سه” هست که “عرضه تقاضای خود را به وجود می آورد” و می توان ادعا کرد همواره میان عرضه و تقاضا در اقتصاد تعادل برقرار است. این قانون منسوب به ژان باتیست سه اقتصاددان فرانسوی است. اما معنای آن چیست؟

 

در یک جامعه که در آن تقسیم کار و مبادله حاکم است، هر فرد چیزی را تولید می کنند که فکر می کند برای بقیه مطلوبیت دارد و امیدوار است دیگران همه چیزهایی را تولید کنند که او خواهان آنهاست. کسی ابریشم تولید می کند تا آن را به کشاورزی که طالب ابریشم است بفروشد و در ازای آن گندم دریافت می کند. در واقع افراد برای مصرف دست به تولید می زنند. ابداع سیستم پولی هدفی جز ساده کردن این مبادله ها نداشته است، قیمت هم سیگنالی برای تشخیص بهتر مطلوبیت های دیگران است.

 

اما تولید نوعی قمار و خطر کردن است، می دانیم که ارزش امری ذهنی است و اگر مشتری کالایی را مطلوب و ارزشمند تلقی نکند، آن کالا ارزش اقتصادی نخواهد داشت. خود فرایند تولید ارزشی ایجاد نمی کند، بلکه مهم اینست که چه چیزی برای چه کسی تولید شده است. از این رو می توان گفت ارزش کالا و خدماتی نیز که هر فرد یا گروه می تواند خریداری کند، درست برابر با “ارزش بازار” کالا یا خدماتی است که عرضه کرده است.

 

کسانی ادعا می کنند اگر پس انداز در یک اقتصاد زیاد و مصرف کم باشد، شاهد رکود خواهیم بودیم و محصولات روی دست تولیدکننده ها می ماند و بیکاری افزایش می یابد، پس باید کاری کرد که پس انداز کمتر و مصرف بیشتر شود (تحریک تقاضا) تا اقتصاد از رکود خارج شود. آنها مداخله دولت ها، چاپ پول و وام ارزان را پیشنهادی می کنند. می توان دید که  بنا به “قانون سه” چنین استدلالی درست نیست.

 

تقاضا را ارزش بازار محصولات عرضه شده به بازار تعیین می کند و اگر تقاضا به حد کافی نیست، به این معناست که تولیدکننده ارزیابی درستی از مطلوبیت مصرف کنندگان نداشته است. پس باید موانع را از پیش روی کارآفرینان برداشت و  از مهمترین آنها تصحیح قیمت هاست تا بتوانند به ارزیابی واقعی تری از مطلوبیت ها برسند.

لینک مرجع