گفته می شود مهدی بازرگان فقید بعد از پیروزی انقلاب گفته بود که من نمی دانستم صنعت برق اینقدر در این سالها توسعه پیدا کرده است، برخی گفته اند اگر شمایی که اهل فن بودی و در دانشگاه رفت و آمد می کردی فکرت این بود، تکلیف بقیه روشن است. اما این نکته ای اساسی حتی برای زمان ماست. شاید دولت ها تلاش کنند و روی کاغذ پیشرفت های بزرگی را برای مملکت رقم بزنند، ولی “پیشرفت” یک چیز است و “برداشت مردم از پیشرفت” چیز دیگر.

 

نصیری رئیس ساواک گزارشی از نارضایتی مردم را پیش شاه برده بود، مرد خودکامه اوقاتش تلخ شده بود که این گزارش ها چیست و این همه پیشرفت در مملکت اتفاق افتاده است و شماها نمی فهمید و بروید ببینید ما چه کرده ایم و به ساواک توپیده بود. او هم با گردن کج برگشته بود و کار اهالی امنیت مملکت این شد که تا مدتی فیلم و گزارش از پیشرفت های مملکت را ببینند تا بر اساس واقعیت ها! گزارش دهند. کسانی گفته اند شاه حتی با پرویز ثابتی معاون امنیت دیدار نمی کرد، زیرا مردی صریح بود و لزوما آنچه مورد پسند شاه بود را نمی گفت و به نظرش کار امنیتی ها گزارش واقعیت های امنیتی کشور بود.

 

این را هم اضافه کنید که هر پیشرفتی اتفاق می افتاد باید به نوعی به تدبیر شاهنشاه ربط داده می شد و این کار را خراب می کرد، وقتی تمام پیشرفت ها را به کسی نسبت می دهیم، شوخی است فکر کنیم شکست ها را می شود سر زیردست ها شکست. نمی شود مردم شما را مسئول همه پیشرفت ها بدانند، ولی در مورد شکست ها دیگران را مقصر تلقی کنند. چنانکه پیشتر هم آمد شاه فقید از این “شجاعت اخلاقی” بی بهره بود. مشکلات کیش شخصیت برای سیاسیون کم نیست.

 

در پاییز ۵۷ و آن شلوغی ها وضعیت شاه را روایت کرده اند که با حالتی بغض آلود به یکی از زیردستان گفته بود چرا اینها (مخالفان) اینجوری می کنند و شهر را به هم می ریزند؟ مگر نمی بینند این همه پیشرفت مملکت را؟ می شد حدس زد که شاه خیلی زودتر از بهمن ۵۷ وا داده بود. شاید به قول دکتر میلانی شاه ایران را دوست داشت، ولی بد دوست داشت.

 

مقایسه جوانان آن روزها با دوره رضاشاه آموزنده است که می گفتند ما پیشرفت را می دیدیم و می فهمیدیم ایران دارد جلو می رود، سالها گذشته است و به نظرم به ما هنوز درگیر این عارضه هستیم و پیشرفت ها کمتر دیده می شود، تبلیغ پیشرفت ها البته با اینکه در تلویزیون دولتی برنامه های آبکی درست کنیم و خیابان را از شعارهای پیشرفت بپوشانیم فرق می کند. برای ماندن “ایران” نیازی داریم “ایرانی ها” باور کنند داریم به جلو می رویم و پیشرفت می کنیم؛ امروز خطرها برای “ایران” کم نیست، به تازگی دیدم هیاهوی “ملت تورک” هم بلند شده است. به واقع ما یک ملت داریم آن هم “ایران” است همه هم در آن جا می گیریم. در مصائب پیش رو نفت به کارمان نمی آید، حواسمان به “ایران” باشد.