بعد از جنگ ویتنام کمتر کسی فکر می کرد امریکا خود را درگیر جنگی بزرگ بیرون مرزها کند؛ صدام هم به همین دل بسته بود و خطر حمله امریکا را جدی نمی گرفت؛ تابوت هایی با پرچم امریکا آماده کرده بودند و می گفتند اگر چنین حماقتی کنند برایشان تابوت هم آماده کرده ایم و این تصاویر را در رسانه ها هم نشان می دادند. با این حال شد آنچه که شد. پیش بینی که کار متخصصان فال قهوه است، ولی شرایط به شکل غریبی احتمال برخورد نظامی را بالا نشان می دهد.

 

نخست شدت گرفتن گفتمان ضد ایرانی در امریکاست؛ در چند دهه اخیر، ایران هرگز در واشینگتن محبوب نبوده است، ولی این روزها، بیش از گذشته، نام ایران با توصیف هایی مانند بزرگترین کشور حامی تروریسم، بزرگترین تهدید امریکا و مانند آن همراه می شود؛ آیا افکار عمومی امریکا و جهان آماده است تا این “شر اعظم” سرجایش نشانده شود؟

 

دوم؛ لابی اسرائیل و عرب ها که در دولت جدید امریکا شدت گرفته است؛ اسرائیل همواره مسئله مهمی در سیاست امریکا بوده و ترامپ بیش از سلف خود به اسرائیل توجه نشان داده است؛ گفته اند که دولت ترامپ حامی صلح فلسطین و اسرائیل است، ولی این گزینه مطلوب نتانیاهو نیست، غریب نیست برای پیشبرد پروژه صلح، او بخواهد خیال اسرائیل را از بزرگترین دشمن اش، ایران، راحت تر کند و همزمان او را برای صلح تحت فشار بگذارد.

 

سوم؛ جو ضد اوبامایی و مخالفت با برجام در محافل سیاستگذاری امریکا؛ ترامپ که از زمان تبلیغات انتخاباتی برجام را نقدهای جدی می کرد؛ بعد از به قدرت رسیدن بسیاری از قوانین و طرح های دوره اوباما مانند (اوباماکر ) را دنبال نکرد و واکنشش در برابر بزرگترین دستاورد سیاست خارجی اوباما چیزی جز تحقیر نبود.

 

چهارم؛ نبود صداهای مخالف در اطرافیان ترامپ؛ کمتر کسی را در دولت جدید می شناسیم که به نوعی خواهان برخورد با ایرانی ها نباشد؛ منظور تنها ایدئولوگ هایی مثل استیو بنن نیست که نفوذ زیادی بر ترامپ دارند؛ کاربلدهایی مانند ماتیس و پمپئو هم موافق مشت آهنین اند. برخورد با ایران مخالفی ندارد. کتاب فلین را خوانده اید؟

 

پنجم؛ تاکید دوباره بر سیاست تغییر رژیم در ایران؛ هرچند این سیاست در لیبی و عراق نتایج فاجعه باری داشت، باز هم به شکل غریبی در حال تکرار شدن است، گزارش بنیاد دفاع از دموکراسی به شورای امنیت ملی از همان روز تحلیف این مضمون را مطرح کرد و بعدها هم وزیر خارجه امریکا به تکرارش پرداخت.

 

ششم؛ آینده پسا داعش؛ فردا روز شکست سیاهپوشان داعش در سوریه معلوم نیست سهم طرف های درگیر و نقش آنها در آینده سوریه چه خواهد بود، امریکایی های می خواهند جنوب سوریه را امن کنند و جلوی نفوذ روسیه و ایران را بگیرند، ایرانی ها هم خواهان حفظ کریدور عراق، سوریه و لبنان اند، احتمال برخورد نظامی بسیار بالا (تاکید می کنم بسیار بالا) است. برخورد امریکا و روسیه، دو ابرقدرت اتمی سابق، بعید است اتفاق بیفتد، پس عجیب نیست یانکی ها بخواهند به جای روس ها، متحد نزدیک او روی زمین را گوشمالی بدهند.

 

هفتم، جنگ طلبی عرب های حجاز و به ویژه ولیعهد و وزیر جنگ آن محمد بن سلمان؛ شاید برای اول بار در تاریخ سعودی است که آنها دست از محافظه کاری برداشته اند و این رفتارشان با توجه به بحران های داخلی می تواند جنگ را هم گزینه موجه سازد، اوضاع در خلیج فارس بیش از حد بحرانی به نظر می رسد.

هشتم، درست است در ایران “آن مرد رفته است”، ولی مرد بلوند کاخ سفید پدیده غریبی است و از او هر چیزی بر می آید، او پیش بینی پذیر نیست و شاید برای گریز از مشکلات داخلی به همان سبک تجارتش دست به رفتاری غیرمعمول بزند، به نظر باید کتاب جدید گینگریج در مورد روانشناسی ترامپ را دقیق بخوانیم.  

لینک مرجع