نویسنده ای فرهیخته می گفت شاه عباس صفوی این فراست را داشت که دریابد به مردم این مملکت امیدی نیست و با کوچاندن ارامنه به اصفهان خواست روحی تازه در صناعت و هنر ایران بدمد که البته موفق هم بود، به نظر می رسد در اوضاع کنونی هم باید از ترفندی مشابه بهره گرفت و پای اجنبی را به مملکت باز کرد. حتی اگر بنا بر تکیه بر توان داخلی و بومی است، آن هم آداب خودش را دارد و دستکم تجربه یک کشور “بومی گرا” دیگر یعنی کره جنوبی هم همین را می گوید.

 

شرکت سامسونگ در سال ۱۹۳۸ تاسیس شد که کره مستعمره ژاپن به حساب می آمد، بعد از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و جنگ کره در سال ۱۹۵۳ وضعیت اقتصادی کره جنوبی خیلی بد بود، بنیانگذار سامسونگ، بایونگ چول، که ارتباط هایی با رئیس جمهور وقت کره داشت، از همان آغاز رسالت شرکت خود را کمک به بهبود اقتصاد کشورش تعریف کرد، همه می خواستند از طریق اقتصاد و ثروت آفرینی کره جنوبی را جایی بهتر برای زندگی کنند.

 

پسر او، هی لی، در سال ۱۹۸۷ جایش را گرفت، این مدیر جدید علاقه مند به شیوه ژاپنی ها بود و از نوآوری هایی مثل نیمه رساناها حرف هایی شنیده بود. لی سری به ژاپن زد و فهمید که فناوری آینده متعلق به نیمه رساناهاست و فرصت خوبی است که سامسونگ در آن وارد عمل شود. آن زمان سامسونگ در صنعت لوازم خانگی الکتریکی بزرگ مثل یخچال موقعیت خوبی داشت و پرداختن به این فناوری های جدید می توانست تضمینی برای رشد آینده و بقای آن باشد.

 

لی فهمید که سامسونگ از این پس مجبور است در بازارهایی رقابت کند که غیرکره ای ها در آن فعال اند و اگر می خواهد دنباله رو شرکت های ژاپنی نباشد، باید تحولی جدی صورت دهد. فرهنگ مبتنی بر ارشدیت کره ای و نگاه “بومی” آنها خود یکی از بزرگترین موانع بود. مدیر جوان فهمید نیاز به فهم راه و رسم غربی ها دارد.

 

لی در سال ۱۹۹۳ برنامه تحول بزرگش را اعلام کرد، شعار جالبی هم داشت “همه چیز جز زن و بچه هایتان را عوض کنید!”، می خواست شرکتی در کلاس جهانی با فرهنگی متفاوت از فرهنگ “بومی” کره ای بسازد و سراغ تجربه های غربی رفت. کار ساده ای نبود و مقاومت ها زیاد بود. او تصمیم گرفت در شرکتش را به روی خارجی ها باز کرد و بسیاری از کارشناس زبده را به خدمت گرفت؛ همچنین بسیاری از کره ای ها را هم به غرب فرستاد تا با تجربه های جدید جهانی آشنا شوند. از خرید شرکت های خارجی هم غافل نبود.

 

به جای مقاومت در برابر تغییرها، سامسونگ آهسته و پیوسته به ترکیبی مناسب از ویژگی های شرقی و غربی رسید، تجربه های خوب را دید و چیزهایی را که به کارش می آمد یاد گرفت. اکنون هم از غول های تجاری دنیاست که آن هدف اولیه بنیانگذارش را به بهترین شکل برآورده کرده است. بعید است راه پیشرفت برای ایران هم از خودکفایی و بستن رابطه با دنیا بگذرد؛ روی پای خود ایستادن البته بد نیست، ولی بیش و پیش از آن باید راه و رسم درست آن را آموخت. از قرار وزیر سابق صنعت هم پیشنهاد کرده بود بد نیست مدیر از خارجه وارد کنیم، به تجربه سامسونگ که نگاه می کنیم، شاید پیشنهاد بدی هم نباشد، والله اعلم.

لینک مرجع