سال ۱۹۷۷ یعنی یک سال پیش از بحرانی شدن اوضاع در ایران، شاه پیشنهاد افزایش ۱۵ درصدی قیمت نفت برای سال آینده را در اوپک مطرح کرد، شیخ خالد سعودی مخالفت کرد. اما با توجه به نفوذ بالای شاه در اوپک، افزایش قیمت تصویب شد. حکام صحرای حجاز اعلام کردند که اثر این افزایش را خنثی می کنند. آنها با حمایت یانکی ها به نوعی “کودتا نفتی” دست زدند. بسیار بیشتر از سهمیه تعیین شده تولید کردند و قیمت ها کاهش زیادی یافت.

 

ایران یکباره از درآمدهای پیش بینی شده اش محروم شد و مجبور به استقراض شد، سیاست های ریاضتی در یک اقتصاد متورم نفتی و نارضایتی های سیاسی گسترده چنان بالا گرفت که شاهی که می خواست قدرت اول منطقه باشد و در اقیانوس هند و شاخ آفریقا هم قدرتنمایی کند، مجبور شد تاج و تختش را رها کند. این را همینجا داشته باشید و اجازه دهید سی سال جلوتر برویم.

 

از سال ۲۰۰۶ به تدریج بروز یک شوک نفتی در افق بازار انرژی پیدا بود، گفته اند سعودی ها برای سال ۲۰۰۷ در بودجه پیش بینی کرده بودند که ۹ میلیون بشکه در روز تولید کنند و قیمت از ۴۲ دلار پایین تر نیاید. اما قیمت نفت نه تنها کاهش نیافت، در ماه های پایانی همان سال به ۹۸ دلار رسید، سال ۲۰۰۸ پرزیدنت بوش دست به دامان ملک عبدالله شد تا قیمت نفت را پایین بیاورد.

 

عرب ها ۲۵۰ هزار بشکه به عرضه افزودند، کارگر نیفتاد. ۵۰۰ هزار بشکه دیگر هم اضافه شد، ولی قیمت تا نیمه های سال ۲۰۰۸ به بشکه ای ۱۴۲ دلار هم رسید. محمود احمدی نژاد در آن دوران خوشحالترین مرد زمین بود. اما سعودی ها شیر نفت را بازتر کردند و عرضه افزایش یافت، این بار اوضاع به شکل دیگری گشت، قیمت به ۱۰۷ دلار رسید.

 

ایرانی ها که فکر نمی کردند قیمت نفت زیر ۹۰ دلار برسد، خواهان همکاری با سعودی ها برای افزایش قیمت نفت شدند، ملک عبدالله اعتنا نکرد و تا پایان آن سال قیمت به ۴۳ دلار رسید. وقتی در آغاز سال ۲۰۰۹ قیمت به ۳۳ دلار کاهش یافته بود، حکام حجاز تازه شروع به کاهش عرضه کردند.

 

حکام حجاز می خواستند سناریو قبلی را دوباره تکرار کنند که به دلایل زیادی که مجال گفتن آنها نیست ناموفق ماند. کشورها لزوما نباید در مرزهای سرزمینی هم سرباز پیاده کنند، همین کاهش قیمت ها تفاوت چندانی با اعلان جنگ با ایرانی ها نداشت. به یاد بیاورید طرح هدفمندی یارانه ها در سال ۱۳۸۷ در دولت مهرورزی در قالب لایحه به مجلس تقدیم شد (حدود ماه های آغازین سال ۲۰۰۹)، از منطق درست آن که بگذریم، شوخی است فکر کنیم دولت مهرورزی به دلایل اقتصادی صرف خواست کاری کارستان کند و مثلا سیاست های نئولیبرال! را اجرایی کند. قضیه یک توجیه روشن سیاسی داشت.

 

بحث ناآرامی های بعد از انتخابات هم سال ۲۰۰۹ روی داد، تصور کنید کشوری درگیر مشکلات اقتصادی جدی ناشی از کاهش قیمت نفت، با یک بحران داخلی گسترده هم روبه رو شود. یک بحران سیاسی-اقتصادی-امنیتی تمام عیار البته با هزینه های بسیار از سر کشور گذشت، چیزی که در سال ۵۷ باعث سقوط نظام شاهنشاهی شد. به نظرم باید به ایرانی ها برای مدیریت این بحران نمره قبولی داد، والله اعلم.