فرض کنید دارید در خیابانی خلوت راه می روید، مردی قوی هیکل جلوی رویتان سبز می شود و چاقو به دست از شما طلب پول می کند، چه می کنید؟ بسیار محتمل است که دست به جیب شوید، پول را تقدیم کنید و جان را برهانید. اما اگر مطمئن باشید که امکان ندارد زورگیر محترم از چاقویش استفاده کند، واکنشتان چیست؟ در این مورد بعید است تهدید او را جدی تلقی کنید و پولی بدهید. با آنکه می دانید او از شما قوی تر است و قدرت بیشتری دارد، ولی از آنجا که خاطر جمع اید که از آن قدرت استفاده نمی کند، تهدیدش اثری نخواهد داشت.

 

همین منطق در روابط میان کشورها هم برقرار است، اگر کشوری توان نظامی بالایی داشته باشد، ولی کشورهای دیگر مطمئن باشد که از قدرت بالایش استفاده نخواهد کرد، بعید است که آن سازوبرگ نظامی توان بازدارندگی داشته باشد و امنیت ایجاد کند. آن کشور قدرتمند باید هر از گاهی نشان دهد که “همه گزینه ها روی میز است”.

 

اما یک مرور تاریخی، در جنگ سرد و در کشاکش جدال اتمی میان شوروی و امریکا، دیدگاهی وجود داشت که برای بازدارندگی موثر، باید دشمن همیشه در حالت  “ترس” باقی بماند و مطمئن باشد حتی اگر در حمله اتمی پیش دستی کرد، باز هم طرف مقابل توان کافی برای تلافی و نابودی کامل او را داراست! اگر یک طرف ۵ موشک بالستیک اتمی در زرادخانه اش دارد، طرف دیگر باید ۱۰ تا انبار کند تا دشمن خیال نگاه چپ به او را هم به سرش راه ندهد. سخت نیست بفهمیم که این “بازی تعداد موشک ها” هیچ وقت به پایان نمی رسد، هر طرف سعی می کند بیش از دیگری موشک داشته باشد و طرفین برای آنکه کم نیاورند، همیشه در حال افزایش توان اتمی خود هستند.

 

اما این همه ماجرا نیست، نه تنها هر کشور باید زرادخانه اش پر باشد، بلکه باید نشان دهد در مواقع ضروری ابایی از به کار بردنش هم ندارد. به همین دلیل در جنگ سرد هردو کشور سیگنال های برای هم می فرستادند که چقدر می توانند “بی عقل” و “کله خر” باشند، مثلا کنترل پرتاب موشک ها را به رایانه ها می سپردند و در حالت خودکار قرار می دادند تا نشان دهند، اگر رادارها اعلام خطر کنند، هیچ ملاحظه ای و مانعی در استفاده از قدرتشان نخواهد بود یا زیردریایی های اتمی در صورتی که ارتباطشان با مرکز قطع می شد، مجاز به استفاده از سلاح اتمی بودند. این نمونه ها و موارد دیگر با توجه به ریسک بالا “بی عقلی” محض بود، ولی از قضا “عاقلانه ترین” کار ممکن هم بود! از این رو بود که در زمان بحران اتمی کوبا دنیا در کابوس جنگ هسته ای به سر می برد.

 

از این روست که در دنیا به افزایش هزینه نظامی کشورها حساسیت وجود دارد، تنها خرید جنگ افزار کافی نیست، بلکه باید نشان دهی اراده استفاده از ان را هم داری و این همانجایی است که ریسک جنگ بالا می رود. (هزینه های نظامی عربستان را به تازگی دیده اید؟) پیشتر فکر می کردم مگر امکان دارد به این سادگی جنگی در بگیرد، جنگ جدی ترین کار دنیاست و در زمان ما چنین بلاهتی بعید است، بعدها که گذرا تاریخ بعضی جنگ ها را مرور کردم و دیدم چقدر گاهی “حماقت از قضا عاقلانه ترین کار است” و چقدر انسان ها می توانند اشتباه کنند، دیگر اطمینان قبل را ندارم. شاید هم بد نباشد روی حرف باستیا بیشتر تامل کنیم و در حوزه های دیگر هم چاره جویی کنیم: “اگر کالاها از مرزها رد نشوند، سربازان این کار را خواهند کرد”.

لینک مرجع