دولت دونالد ترامپ تصمیم گرفته است برای “حمایت از نیروی کار” و البته “امنیت ملی” عوارض واردات فولاد و آلومینیوم را به ترتیب ۲۵ و ۱۰ درصد افزایش دهد؛ حرفش این است که چینی ها که به استفاده از دامپینگ (فروش با قیمت پایین تر از بهای تمام شده محصولات صادراتی در کشور مقصد با هدف از بازار خارج کردن شرکت های محلی و بعد سپس به دست گرفتن قدرت بازار) شهرت دارند، با اغراض سیاسی حمایت های مشابهی از شرکت های فولادی و معدنی خود می کنند پس باید کلاهمان را بچسبیم که از سرمان بر ندارند.

 

می دانیم که فولاد را از محصولات استراتژیک به حساب می آورند که به ویژه در صنایع نظامی اهمیت زیادی دارد و در صورت بروز جنگ وابستگی به خارج به ویژه چینی ها عاقبت خوبی ندارد. تولید فولاد از ده سال پیش ۱۸ درصد کاهش یافته است و در چند دهه اخیر از هر ۴ شرکت استخراج آلومینیوم امریکایی ۳ تای آن تعطیل شده اند، این هم معنایش از دست رفتن هزاران هزار شغل در امریکاست، از سال ۲۰۰۰ به این سو در صنایع آلومینیوم ۱۳۰۰۰ شغل و در فولاد تنها در دو سال اخیر ۱۴۰۰۰ شغل از بین رفته است.

 

اما رندان می گویند که تاکید روی چین نارواست، بیشتر واردات امریکا از کشورهایی است که متحد این کشور به حساب می آیند، در همین فقره اخیر از قضا واردات فولاد از کانادا، کره جنوبی، مکزیک، آلمان، ژاپن و برزیل بیشتر از چین است. راه حل بهتر برای کالاهای “استراتژیک” تنوع بخشی به طرف های تجاری است نه به اصطلاح خودکفایی و “حمایت” از تولید ملی! در این حالت محصول با کیفیت بالاتر و هزینه نسبی پایین تر تامین می شود و ریسک قطع واردات هم کاهش می یابد.

 

اما ایراد مهمتر این قبیل “حمایت ها” این است که دیگر طرف های تجاری هم دست به اقدامات تلافی جویانه خواهند زد و جنگ تجاری راه می افتد. فولاد و الومینیوم ماده اولیه بسیاری از صنایع به شمار می روند و “حمایت” تعرفه ای از فولاد معنایش این است که بسیاری صنایع دیگر امریکا هم باید فولاد را با قیمت بالاتری خریداری کنند و در برابر کالاهای وارداتی رقیب قدرت رقابت نخواهند داشت. مشتریان نهایی باید پول بیشتری برای خرید محصولات وطنی خرج کنند یا به سراغ کالاهای مشابه ارزان تر بروند که انتخاب خیلی ها دومی است.کار برای صادرکننده ها که دشوارتر هم هست؛ آنها با توجه به اقدامات تلافی جویانه کشورهای دیگر رقابت پذیری خود را از دست می دهند.

 

پیامد آنچه آمد هم کاهش بیشتر اشتغال است، در واقع آنچه که می خواستیم از در بیرون کنیم از پنجره بر می گردد. در دوره جورج بوش هم اقدامات حمایتی مشابه ای انجام گرفت و برآورد می کنند که حاصل آن از بین رفتن ۲۰۰ هزار شغل در امریکا بود! می بینم که بسیاری از کسانی که ایران را دوست می دارند همه استدلال هایی مشابه دونالد شیردل تکرار می کنند، ولی باور کنید حتی وطن پرستی هم نیازمند عقلانیت است. بشر در دو سه قرن اخیر دریافته است که می شود جنگ را با تجارت درمان کرد و سود متقابل برد، راه رشد مملکت ما هم مانند دیگر جاهای دنیاست، مولفه هایش هم روشن است: اقتصاد آزاد، حقوق مالکیت قوی، حکومت قانون و دموکراسی و نهادهای مدنی. والله اعلم.

لینک مرجع