فرض کنید که دولت از همین فردا  تصمیم بگیرد ماهانه هزینه های زندگی حداقلی را یکجا برای همه شهروندانش پرداخت کند، یعنی “همه افراد” اعم از فقیر و غنی و شاغل و بیکار مقداری پول دریافت می کنند تا اموراتشان بگذرد، اگر شاغلند که این مبلغ به درآمدشان اضافه می شود و اگر بیکارند تا زمانی که کار پیدا کنند دستکم گرسنه نمی مانند. من راضی، تو راضی، خدا هم راضی!

 

چنین طرحی البته خیال و آرزو نیست و از آن به عنوان “درآمد پایه برای همه” یاد می کنند و در برخی کشورها بنا دارند حتی آن را اجرایی کنند، مثلا در فنلاند به صورت آزمایشی ماهانه ۶۵۰ یورو به ۲۰۰۰ نفر پرداخت می کنند تا نتیجه را ببینند. از این عالی تر هم هست؟

 

این طرح حتی مشکل طرح های مرسوم را هم ندارد که پرداخت را مشروط به کم درآمد بودن یا بی کاری می کنند، در طرح های فعلی به محض انکه طرف کاری پیدا کرد یا درآمدش از حدی بالاتر رفت پرداخت ها قطع می شود. این شاید باعث شود فرد دریافت کننده انگیزه کار را از دست بدهد، وقتی بدون کار کردن دریافتی دارد، چرا کار کند و خودش را به زحمت بیندازد. اما این طرح “درآمد پایه برای همه” حتی این مشکل را ندارد، اکازیون واقعی!

 

اما کمی صبر کنید! در واقعیت قضیه خیلی متفاوت از قبل نیست: دولت ها که از خود پولی ندارند، باید آن را از داراها بگیرند و به ندارها بدهند. یک سیستم مالیاتی تصاعدی نیاز است که از درآمد بالاها پول بگیرند و آن را بین همه پخش کنند. این بدان معناست که از سطحی از درآمد بالاتر، افراد در واقع بیشتر دهنده اند تا گیرنده و بیشتر از “درآمد پایه” در واقع به عنوان مالیات از کیسه شان می رود.

 

به زبان ساده، درآمد بالاتر به معنای پرداخت بیشتر است که البته مشوق های کار و درآمد بیشتر را از بین می برد. اما یک مسئله بزرگ دیگر هم وجود دارد، در بازار رقابتی، کسب وکارها یا باید سودآور باشند یا درشان تخته شود، در این طرح می توان دید که کسب و کارها با کارایی پایین هم می توانند به دلیل این کمک اضافی همچنان سرپا بمانند. افراد به جای آنکه سراغ کسب وکار ارزش افزا بروند، همان کار قبلی با کارایی پایین را همچنان ادامه می دهند و این وضعیت کل اقتصاد را بدتر می کند.

 

اینجا هم باید پول را از کسب و کارهایی که ارزش بیشتری ایجاد می کنند گرفت و به ناکارآمدها داد تا لنگان لنگان ادامه دهند. مشوق ها را از موفق ها گرفته ایم و به متوسط ها و ضعیف ها انتقال داده ایم. یادمان نرود که کارایی پایین کسب و کارها به نوعی تحمیل هزینه به مشتریان آنها هم هست که ان را هم تشویق کرده ایم. همچنین باید حق الزحمه بوروکرات های دولتی را هم که زحمت توزیع می کشند پرداخت شود، هرچه باشند آنها هم زن و بچه دارند.

 

جان کلام اینکه در اقتصاد چیز مجانی وجود ندارد، باید ثروتی باشد که بشود توزیعش کرد، شاید بهتر است هوای ثروت آفرینان را داشته باشید، زیرا به نفع فقرا هم خواهد بود. والله اعلم.

لینک مرجع