کسانی می گویند یکی از دلایل انقلاب ۷۹ ایران این بود که سرعت تغییرات بسیار بالاتر از ظرفیت جامعه رفت، جامعه ای که باید اهسته و پیوسته پیش می رفت، به یکباره با پترودلار و میل شدید شاه بیمار به پیشرفت چنان ملتهب شد که نظام سیاسی آن واژگون شد. بسیاری بر این باورند که اساسا زیاد بی ترمز تغییر دادن اوضاع اجتماعی (مهندسی اجتماعی سریع) می تواند ثبات سیاسی را به خطر بیندازد.

 

اقمار شوروی سابق هم در این باره نمونه های جالبی به شمار می آیند. بعد از فروپاشی بلوک شرق و در راستای گذار از سوسیالیسم به اقتصاد بازار برخی از کشورها رویکرد تدریجی را پی گرفتند (اصلاحات اقتصادی) و برخی دیگر هم به اصطلاح درگیر جراحی اقتصادی شدند و خواستند یکباره به حالت مطلوب برسند (انقلاب اقتصادی). اکنون فرصت مناسبی برای بررسی آنها پیش آمده است.

 

بعد از گذشت ۲۵ سال با بررسی شاخص هایی نظیر سرانه تولید ناخالص، توسعه انسانی، دموکراسی و حکومت قانون می توان دید که “برخلاف” تصور رایج اینجا بی ترمزها و جراح ها در وضعیت  بهتری قرار دارند! حرف اهالی اصلاحات این بود که باید نهادها و بستر اجتماعی و قانونی لازم برای کارکرد درست اقتصاد ایجاد شود. کمتر کسی با این حرف درست مخالف است، ولی در عمل شاهد بودیم که این اصلاحات و زمینه سازی نهادی بیشتر به شکل گیری کارتل ها و نهادهای ناکارآمد انجامید. اهالی سیاست را بیشتر و بیشتر بهره مند از رانت کرد و نتایج خوب را به اندازه مورد انتظار محقق نکرد. از قرار سیاستمداران هوادار جراحی اقتصادی بیشتر به نهادسازی هم توجه نشان داده اند!

 

حرف و حدیث در مورد مقایسه های تطبیقی کم نیست، ولی به نظرم این نکته قابل تاملی است. اقتصاد به ما می آموزد رفتار انسان ها بر اساس مشوق هاست. تا وقتی سازوکار تخصیص منابع و مشوق ها در اجتماع تغییر نکند، نمی توان انتظار تحولی جدی در آن داشت. توصیف و تجویز برای اوضاع ایران ساده نیست ، ولی می شود ادعا کرد شاخص تحول واقعی یک جامعه در واقع میزان تغییر در ساختار کلی توزیع منابع آنست. شاید گاهی حق با بی ترمزها و رادیکال ها باشد، والله اعلم.

لینک مرجع