بر پیر و جوان پوشیده نیست که نفت از همان زمان کشف تاکنون بزرگترین مسئله اقتصاد سیاسی مملکت بوده است، مصدق السلطنه نفت را از دست کمپانی های اجنبی درآورد، ولی نفت بدون مشتری به کارش نیامد، سالها بعد محمدرضا شاه اوایل دهه ۵۰ نفت را به معنای واقعی ملی کرد، ولی بلندپروازی و خودکامگی کار دستش داد و بر او رفت آنچه رفت، بعد از انقلاب هم تا همین امروز حرف از چگونگی مصرف عایدات نفت بوده است، این بحث “مزایده یارانه ها” و قول های دو و سه برابر کردن آن که بین نامزدها راه افتاده است را هم باید در همین سیاق دید.

 

کسانی حرف حسابی دارند که عایدات نفت در کشورهای نفتی به دلایلی مانند سوء مدیریت، عدم شفافیت، فساد و نبود نهادهای قدرتمند به توسعه اقتصادی نمی رسد، انگیزه ای هم برای بهبود اوضاع از سوی یک دولت رانتیر با گروه های ذینفع متعدد سیاسی وجود ندارد، پس بهتر است دست دولت را از درآمدهای نفتی مستقیم قطع کرد.

 

کار بهتر آن است که پول نفت بین مردم تقسیم شود و سپس دولت برای تامین هزینه های عمومی از مردم مالیات می گیرد و البته در نتیجه پاسخگوتر هم خواهد بود. از آن سو افراد و بخش خصوصی دانش و انگیزه بیشتری از دولتی ها دارند و بهتر می دانند کجا سرمایه گذاری کنند و اقتصاد را پیش ببرند، در این میان وضع فقرا هم بهتر می شود و “عدالت اقتصادی” بهتر برقرار می شود. در جایی مثل آلاسکا و برخی کشورهای دیگر می توان این رویکرد را دید.

 

اما مخالفان هم حرف هایی دارند؛ نخست آنکه چنین پرداخت هایی به سادگی نوعی حق تلقی می شود و تغییر در مقدار و شیوه پرداخت آن حتی به دلایل موجه مانند کاهش در مقدار درآمدها و نیاز به هدایت منابع برای اهداف کلان دیگر با مقاومت روبه رو می شود. اگر خانواده ها روی این پول حساب کنند و بخش عمده ای از درآمدهای خانواده های فقیرتر را تشکیل دهد، تغییر آن پیامدهای سیاسی و اجتماعی جدی دارد.

 

دوم، آیا دولت ها برای دولت ها پس از توزیع درآمدهای نفتی، منابع کافی برای ارائه خدمات عمومی و فراهم آوردن زیرساخت ها باقی می ماند، یادمان نرود که در این کشور سیستم مالیات و داده و اطلاعات هم اغلب ناکاراست. وانگهی اگر دولتی آنقدر قابل اعتماد نیست که عایدات نفت را به دستش داد، پس در توزیع آن هم بعید است خیلی سالم عمل کند. همچنین توان عملیاتی دولت های نفتی برای اجرای درست چنین طرح هایی بسیار محدود است. توزیع برابر میان همه شهروندان کم هزینه ترین شیوه از نظر اجراست.

 

سوم، پرداخت مستقیم، عرضه نیروی کار را کاهش می دهد، با این طرح ها انگیزه ها برای ورود به بازار کار کمتر می شود. چهارم، نوسان درآمدهای نفتی اقتصاد ملی را دچار تنش های زیادی می کند و چرخه های رونق و رکود متوالی را به وجود می آورد که بحران های جدی پیامد آنهاست. همچنین بحث عدالت بین نسلی هم هست که منبعی که متعلق به آیندگان است را برای مصرف کنونی خرج می کنیم و البته این  مشوقی برای بالا رفتن شدید نرخ جمعیت و تولید مثل حداکثری هم می شود.

 

یک حرف خوشمزه سیاسیون ایرانی در مورد یارانه ها که البته روی کاغذ منطقی است، توزیع “هدفمند” درآمدها بین فقرا و حذف ثروتمندان است، فارغ از هزینه بالای عملیاتی، چنین رویکردی معنایی جز رشوه دادن به فقرا و رای خریدن ندارد و در جایی مثل ایران با نبود جامعه مدنی قدرتمند و احزاب ریشه دار شوخی بزرگی است. استدلال بنیادی توزیع مستقیم عواید نفت قابل تامل است، ولی در مورد شیوه اجرا حرف و حدیث کم نیست.

لینک مرجع