داریوش همایون فقید زمانی می گفت ما با کشورهای عرب نمی توانیم ارتباطی خوبی داشته باشیم  و باید به غیرعرب ها مانند ترکیه و پاکستان رو کنیم. او گفته بود ایران باید خودش را از منجلاب خاورمیانه بیرون بکشد. به نظر می رسد پان عربیسم امثال جمال عبدالناصر و قذافی و صدام از دلایل این نظر بود. شریعتی که در بین عرب ها نفوذی داشت و در کار اتحاد امت اسلامی بود؛ گاهی مبارزان ضدشاه را به برادران عرب وصل می کرد و برخی نظیر ابراهیم یزدی و رفقا البته از کمک های مصر و لیبی هم بهره مند می شدند تا مبارزه سیاسی و احتمالا بدون خشونت! کنند. آغوش کشیدن عرفات را فردای انقلاب یادتان هست؟

 

توس طهماسبی پژوهشگر فرهیخته به یکی از سلبریتی های پان عرب یعنی صدام و حزب بعث پرداخته بود و از نقشی که دایی اش در شکل دهی به ایده های منحط وی داشت نوشته است که باعث شد جستجوی مختصری کنم. از قرار در پان عربیسم از ناصر به بعد نوعی گرایش ضدیهودی هم می توان دید که البته در ظاهر مخالفت با اسرائیل خود را نشان می دهد. پیش از آن کسانی از مسلمانان (محمد امین الحسینی مفتی بیت المقدس چهره برجسته آنهاست) با آلمان نازی همکاری کردند تا راه حل نهایی اش را زودتر پیش ببرد، حتی امروز هم در میان عرب ها کم نیستند که معتقدند اگر فرصت دوباره ای مثل هیتلر به دست آورند، اشتباهات وی را تکرار نمی کنند! امروزه هم یکی از شیوه های جلب نظر خلق عرب همین دشمنی با یهودیان است، صدام حسین، بن لادن و قذافی و بقیه اوباش از این حربه بارها استفاده کرده اند. اما اجازه دهید به یک حادثه تاریخی مهم بپردازیم که حوالی ما در عراق پس از جنگ جهانی اول اتفاق افتاده است.

 

یهودیان عراق یکی از بزرگترین جامعه های یهودی دنیا بودند، ولی تعداد آنها اکنون بسیار کاهش یافته است. گفته اند بعد از استقلال عراق برخی از وزرای مهم آن یهودی بودند و در دولت نقش پررنگی داشتند. در سال ۱۳۴۱ رشید علی گیلانی که یک ناسیونالیست عرب و صدراعظم پادشاهی عراق بود، تلاش کرد برای کاهش نفوذ بریتانیا با دول محور و آلمان نازی نزدیک شود. کودتایی ترتیب داد و دو سه ماهی در قدرت بود. آن دوران همسو با نازی ها، عراق را پروپاگاندای ضدیهود فرا گرفت و در و دیوار خیابان ها را شعار علیه یهودیان پر کرد، آن زمان حدود صد و سی هزار یهودی در عراق زندگی می کردند. عمر دولت کودتا دیری نپایید و بریتانیایی ها دوباره مسلط شدند، در فاصله خلا قدرت میان این دو رویداد یک کشتار قومی (پوگروم) روی داد و در فاصله دو روز ۱۸۰ کشته و ۲۴۰ زخمی به بار آمد و البته ۱۰۰ خانه یهودیان ویران شد و ۵۰۰ تایی از کسب و کارهایشان هم غارت شد. این واقعه را الفرهود نامیده اند. بعد از آن هم البته کسی مسئولیتی به عهده نگرفت و پیگیری مشخصی انجام نشد. گفته اند همین باعث شد که ۱۰ سال بعد بیش از ۹۰ درصد آنها مهاجرت کنند.

 

باری، شاید ارقام برای مایی که توحش امثال داعش را با کیفیت اچ دی می بینیم این واقعه خیلی پررنگ نباشد، ولی این عکس سیاه و سفید از آن واقعه که یهودیان در طبقات بالا منتظر سرنوشتشان هستند، انگار هراس غریبی را در خود ذخیره کرده است. یهودیان در ایران در مقایسه با بسیاری دیگر کشورهای عرب آزادی بیشتری دارند و حتی در مجلس هم نماینده دارند، جالب است بدانید حتی در دوران حافظ اسد در سوریه هم محدودیت های غریبی بر رفت و آمد و زندگی آنها در سوریه حاکم بود. اینکه دلایل این نفرت ها چیست، البته نیازمند بحث مفصل است، اما برای فهم آن از منظر فردی بد نیست به مبحثی به نام بلاگردانی (اسکیپ گُتینگ) در روانشناسی سیاسی مراجعه کنید.

لینک مرجع ۱

لینک مرجع ۲