یکی از نظریه های کلاسیک جغرافیای سیاسی نظریه  (هارتلند یا “قلبستان”) مکیندر است، در این نظریه سطح زمین به سه بخش عمده تقسیم می شود و اصلی ترین بخش “جزیره جهان” (ورلد ایلند) است که در منطقه به هم پوسته میان آسیا و اروپا و افریقا قرار دارد. از نظر منابع طبیعی غنی ترین منطقه در جهان به شمار می آید و هفت هشتم جمعیت جهان و دو سوم کل سطح خشکی های جهان به وسعت ۱۱ میلیون کیلومتر مربع را شامل می شود.  

 

“قلب زمین” در مرکز “جزیره جهان” قرار دارد و از شمال به سیبری و از جنوب به نواحی مرکزی و جنوبی ایران و هندوکوش افغانستان می رسد، صحرا و استپ های ترکستان هم آن را از جهت شرقی  و کوه های کارپات هم در سمت غرب آن را محدود کرده اند، حرف این بود که با توجه به برتری راه آهن به کشتی، در این منطقه که از دریا دسترسی به آن وجود ندارد، اگر یک قدرت های منطقه ای (آلمان، روسیه و حتی چین) کنترل را در دست گیرد، می تواند از پس قدرت دریایی آن روز یعنی بریتانیا برآید و راه تسلطش بر کل زمین هموار می شود.

 

این صحبت مربوط به اوایل قرن ۲۰ و سال ۱۹۰۴ بود، مکیندر پانزده سال بعد اروپای شرقی (تا منطقه بین دریای سیاه و بالتیک) و برخی مناطق دیگر شرقی را هم به “قلب زمین” اضافه کرد  و جمله ای معروف گفت که هر قدرتی بر اروپای شرقی دست پیدا کند، بر “قلب زمین” غلبه پیدا می کند و هر قدرتی که کنترل “قلب زمین” را به دست گیرد بر “جزیره جهان” تسلط می یابد و حاکم “جزیره جهان” حاکم دنیا خواهد بود! این منطقه حساس می توانست در کنترل آلمان و روسیه قرار گیرد. پیشنهاد او ایجاد ائتلاف دیگر کشورها برای موازنه و جلوگیری از هژمونی یک کشور بر این منطقه حیاتی بود و برای مثال همکاری اروپای غربی و آمریکای شمالی می توانست چنین نقشی داشته باشد.

 

او بعدها در میانه جنگ جهانی دوم مرزهای این منطقه را باز هم تغییر داد و بسیار کوچکتر کرد به طوری که مرز جنوبی آن به ساحل خزر و برخی نواحی شمالی ایران رسید و بیشتر جنگل های و استپ های اوراسیای مرکزی را شامل می شد. او پیش بینی هایی هم برای اوضاع بعد از جنگ جهانی دوم نیز داشت. نظریه وی هرچند نقدها بر آن کم نبود، از اثرگذارترین و ماندگارترین نظریات جغرافیای سیاسی است و در دوره هایی مبنای عمل قدرت های بزرگ در جهان بوده است.

 

دیدم یکی از تحلیلگران کاربلد، آقای توس طهماسبی، در قالب یادداشتی به این قضیه اوراسیای واحد و جذابیتی که برای حاکمان کرملین و برخی دیگر دارد اشاره کرده بود، رفت و آمدهای امثال دوگین به ایران، کسی  که او را مراد فکری رئیس جمهور روسیه می نامند را شاید باید در همین راستا فهمید، اگر علاقه مندید ایدئولوژی ضد مدرن و ارتجاعی آنها را بهتر بشناسید از اندیشه های دوگین غافل نشوید، یادم هست که خود آن عزیز دل به ایرانی ها خواندن آثار کارل اشمیت را توصیه کرده بود، خداوند عاقبت همه ما را به خیر کند.

لینک مرجع