یک استدلال رایج وجود دارد که انحصار به معنای وجود تنها یک تامین کننده برای یک کالا یا خدمت خاص خوب نیست و مشتریان زیان می بینند؛ حتی با زور مقررات هم باید تلاش کرد تا انحصار به وجود نیاید؛ حتی از دولت های به اصطلاح نئولیبرال که علی الاصول باید مداخله محدودی در اقتصاد داشته باشند؛ انتظار می رود برای رفع انحصار وارد عمل شوند.

 

در یک نمونه اخیر وطنی روز گذشته رانندگان اسنپ جلوی ساختمان شرکت تجمعی اعتراضی برقرار کردند و کسانی گفتند که تاکسی یاب های اینترنتی بعد از آنکه رقبای سنتی را از میدان به در کردند و کار را دست گرفتند؛ تسمه از گرده مشتریان خواهند کشید و شرایط خودشان را به آنها تحمیل خواهند کرد، پس باید کاری کرد؛ اما سوال اینجاست انحصار فی نفسه بد است؟

 

این طور به نظر نمی رسد؛ نخست آنکه تولیدکنندگان انحصاری در بسیاری موارد نمی توانند هر قیمتی که خواستند برای کالای خود تعیین کنند؛ در صورت گران بودن کالای اصلی، بسیاری از کالاهای جانشین وجود دارد که در سبد خرید مشتریان جا خواهند گرفت و سود تولیدکننده انحصاری را کاهش خواهد داد؛ کسانی پاسخ می دهند درست است که انحصارگرها نمی توانند هر قیمتی بگذارند، ولی به هر حال قیمتشان از “قیمت رقابتی” بالاتر خواهد بود. پاسخ متفکران مکتب اتریش این است در مورد کالاهای انحصاری وقتی به هر دلیل بازار رقابتی وجود ندارد و نمی توان آن “قیمت رقابتی” را به دست آورد، از کجا می دانید که قیمت تعیین شده کالا از ان “قیمت رقابتی” خیالی بالاتر است؟ مقایسه واقعیت با یک گزینه خیالی “رقابت کامل” نارواست!

 

همچنین تولیدکنندگان انحصاری با توجه به تعداد زیاد مشتریان خود و بی رقیب بودن می توانند از مزیت صرفه جویی به مقیاس برخوردار شوند؛ از آنجا که کالا را برای تعداد بیشتری از مشتریان تولید می کنند، هزینه تمام شده آنها پایین تر خواهد بود. به نظر می رسد انحصار آنقدرها هم بد نیست، پس آن همه مزایای رقابت که از آن می گوییم چه می شود؟

 

اجازه دهید بگوییم انحصار به خودی خود بد نیست، ولی حفظ آن انحصار با زد و بندهای دولتی و مقررات و تبصره است که کار را خراب می کند. فرض کنیم شرکتی وضعیتی انحصاری دارد، اگر مانعی برای ورود به آن صنعت وجود نداشته باشد، در صورت سودآور بودن، رقبا (داخلی و خارجی یا ترکیبی) وارد خواهند شد و فضا را رقابتی خواهند کرد، ولی اگر به بهانه های مختلف دیگران از ورود به میدان منع شوند، بازنده نهایی مشتریان خواهند بود که باید خودشان را با شرایط شرکت تطبیق دهند و پول بیشتری بپردازند.

 

در مورد اسنپ و شرکت های نظیر آن در ایران که قضیه ساده تر از اینهاست، کافی است قیمت کمی بالاتر از حد متعارف باشد تا این شرکت با هزاران رقیب (مسافرکش های شخصی) روبه رو شود که او را به چالش بکشند؛ می دانیم که رانندگان اسنپ در واقع کارمند آن نیستند و می توانند هر لحظه در نقش رقیب هم عمل کنند؛ در این نمونه هم البته اگر با مقررات فراوان بخواهیم برای رقبای احتمالی موانع ورود ایجاد کنیم، نتیجه قابل پیش بینی خواهد بود (چیزی که ظاهرا دارد اتفاق می افتد). اقدام اخیر این شرکت در مورد برنامک راهیاب “ویز” آشکارا در تضاد با آزادی انتخاب رانندگان است؛ فکر کنید اگر ورود رقبا به این صنعت را با قانون دشوار کنیم، باید انتظار داشت که نظیر این حرکت غیرمتمدنانه بیشتر تکرار شود و البته مشتریان انتخاب زیادی نخواهند داشت؛ انحصار به خودی خود بد نیست، ولی حفظ و استمرار آن با مقررات و “حمایت” دولتی مصیبت است، والله اعلم.

لینک مرجع