گفته اند که در اجرای برنامه اصل 4 ترومن قرار شد که برای اصلاح نژاد الاغ های ایرانی از الاغ های قبرسی استفاده کنند تا بهره وری کشاورزی در ایران بالا برود. اهل فن تعداد آنها را صد و چند فروند! ذکر کرده اند (واحد مبادله اقتصادی این زبان بسته در صادرات و واردات “تُن” است). همان موقع ذهن خلاق ایرانی به کار افتاد که امپریالیسم نمی گذارد ما پیشرفت کنیم و به جای تجهیزات پیشرفته کشاورزی الاغ تحویل ما می دهد.
از جمله بنده خدایی در کیهان پس از کشف این توطئه خرانه! در کیهان آن زمان نوشت: من تا به حال نشنيده بودم كسي در ايران از بيخري ناليده باشد و مشكل ما در ايران كمبود الاغ نيست مشكل خريت نداريم؛ خر بندري ما قرنهاست در دنيا شهرت دارد” و “سالهاست به ما وعدههاي درخشان دادند و آخر سر براي ما الاغ هديه ميفرستند” و “ما دو ميليون دلار اعتبار نداشتيم ولي خر را از زير پاي روستاييان قبرس ميكشند و براي ما ارسال ميدارند”. این نویسنده حرفش این بود که تا وقتی اینقدر در تولید الاغ جات خودکفا هستیم، چه ضرورتی برای واردات هست؟
باری، بعدها داریوش همایون با اشاره کلی به فرهنگ خاص ایرانی جماعت به این قضیه هم اشاره کرد: “هنگامی که در دهههای نخستین پس از جنگ کارشناسان بیگانه، اصلاح نژاد خر را در روستاهای ایران توصیه کردند و خرهای قبرسی را به ایران آوردند در همه جا به ریشخند گرفته شدند. اما روشن بود که درآن مرحله، و هنوز هم، روستاهای ایران به یک چهارپای نیرومندتر و باربرتر بیشتر نیاز داشتند. یک نسل بعد که تراکتورها به روستاها سرازیر شدند در بیشتر جاها نبودن مکانیک و لوازم یدکی و گاه سوخت به دشواریهای پرهزینه و یاسآور انجامید. روستاها نه از تراکتور سود چندان گرفتند، نه حتی به نژاد بهتر ستوران دسترسی یافتند”.
خلاصه حرف این است که اگر مملکت اریایی-اسلامی ما مثل خارجه نشده، شاید قرار نبوده بشود و هر کاری زمان خودش را دارد. کاری که نخبگان در این حوالی می توانند انجام دهند اینست که آدم ها را از آسمان هپروت به روی زمین بیاورند و اینقدر این حس دیگران حق شما را خورده اند را برای مردم جار نزنند. اهالی ایران همینطور نزده می رقصند و نیاز به تزریق “شش و هشت” بیشتر نیست. برای فرهنگی که کارگریزی در آن نوعی هنر و نشانه تیزی فرد است، اگر خروار خروار شواهد استثمار! سرمایه داری را از چین و آفریقا و ینگه دنیا بیاوری، بعید است اوضاع را بهتر کند. شاید بهتر است گاهی به جای خواندن آخرین نوشته های دنیای متمدن به عقب برگردیم و حرف های قدیمی تری که به کار “اینجا و اکنون” می آید را دستچین کنیم، والله اعلم.