اهل فن گفته اند دو مسیر اصلی از پیشرفت را می توان سراغ گرفت؛ کشورهای شمال اروپا یا نوردیک (نروژ، سوئد، فنلاند، دانمارک ایسلند) و کشورهای حوزه انگلوساکسون یا انگلوسفیر (امریکا، بریتانیا، استرالیا، کانادا، نیوزیلند، ایرلند).
کشورهای حوزه نوردیک جمعیتی حدود 27 میلیون نفر دارند و در حوزه متمرکز شمال اروپا قرار دارند، ولی کشورهای انگلوسفیر چیزی حدود 461 میلیون نفر را در خود جای می دهند و از نظر جغرافیایی پراکنده ترند؛ گفتنی است برخی امریکا را به دلایل شرایط خاص آن و قدرت بی بدیل اقتصادی و نظامی آن جداگانه بررسی می کنند، ولی روشن است که در حوزه تمدن انگلوساکسون جا می گیرد.
کشورهای نوردیک با جمعیت همگن از لحاظ فرهنگی و نژادی، تلاش برای یکسان سازی مهاجران با فرهنگ خود، سیاست های برابرطلبانه و حمایتی اجتماعی از شهروندان و نقش پررنگ تر دولت شناخته می شوند، دسته دوم بیشتر با پذیرش تنوع، محیط مناسب برای کسب و کار و سرمایه اجتماعی بالاتر شهروندان مشخص می شوند، شاید بشود گفت ارزش اساسی نوردیک ها به “امنیت و حمایت” است و در مورد انگلوسفیرها “خطرپذیری و مرزشکنی و نوآوری”.
هرچند در شاخص های پیشرفت مانند لگاتوم نوردیک ها وضعیت نسبی بهتری دارند، اوضاع دسته دیگر هم بسیار خوب است و رتبه های بالایی دارند؛ در پنج سال گذشته البته درآمد سرانه انگلوسفیرها رشد بیشتری از نوردیک ها داشته است، ولی جالب اینجاست که به مرور آنها هم به یکدیگر نزدیک تر می شوند و اشتراک آنها بالا و بالاتر می رود. چنانکه بر می آید یک نوع “توسعه” بیشتر نداریم! زبان یکی است، ولی لهجه ها اندکی تفاوت می کنند.
قضیه البته برای اهل فن تا حدود زیادی روشن است، منطق بنیادین توسعه در همه جا کم وبیش یکی است، راه توسعه از اقتصاد بازار آزاد، فردگرایی، حکومت قانون، آزادی های اجتماعی گسترده، مشارکت سیاسی عمومی، حضور نهادهای مدنی و پذیرش تنوع در اندیشه ها می گذرد، راه های دیگر و گزینه های به اصطلاح الترناتیو سرابی بیش نیست و جز به بردگی نمی رسد، حالا هم انتخاب با شماست: بربریت یا تمدن! والله اعلم.