نقل می کنند فردریک باستیا، اقتصاددان فرانسوی قرن ۱۹، با خود فکر می کرد چطور پاریسی ها شب سر راحت به بالین می گذارند و نگران نیستند که فردا در شهرشان قحطی روی می دهد؟ چطور در شهری با جمعیت فراوان که هیچ کس فعالیت های شهروندان را هماهنگ نمی کنند همچنان خوراک و دیگر کالاهای مورد نیاز تولید می شود و کمبود جدی وجود ندارد؟

 

موسیو اقتصاددان دریافته بود که به واقع نیازی هم نیست که کسی از بالا آن همه فعالیت های ریز و درشت را هماهنگ کند، خود افراد در مبادله با یکدیگر کار را پیش می برند و آنچه که باید را تولید می کنند، او به خوبی منطق عمل بازار را دریافته بود که هر آنچه که امکان فنی تولید داشته باشد و کسی خواهان آن باشد تولید خواهد شد و رقابت هم انگیزه بهبود کارایی و کاهش قیمت است. کافی است اجازه دهیم سازوکار قیمت کار خودش را بکند.

 

دیدم دوستی با ذکر گفته ای مشهور از یک مرد فرنگی اشاره کرده بود که در اقتصاد بازار وبدون کنترل قیمت ها شاید به جایی برسیم که “تولید غذای سگ ثروتمندان نسبت به شیر خشک بچه فقرا به صرفه تر می شود”. جان کلام این است که کسانی به جای تولید محصول ضروری ارزان قیمت، سراغ تولید اجناس لوکس غیرضروری بروند به این دلیل که برایشان سود بیشتری دارد.

 

از این بگذریم که تا قرن ها برای نوزادان اعم از فقیر و غنی محصولی “ضروری” به نام شیرخشک وجود نداشت و اکنون هم در بسیاری از جاهای دنیا اینگونه است، به نظر می رسد استدلال هایی مانند این برخی جنبه اساسی را ندیده می گیرد. اجازه دهید موضوع را بیشتر توضیح دهیم؛ هیچ محصولی از جمله شیرخشک از آسمان نازل نمی شود، بلکه کسانی در زمین باید آن را تولید کنند.  

 

محصولات ضروری امروز ما در گذشته لوکس به شمار می آمدند و کسانی که به احتمال زیاد بیش از انسان دوستی به دنبال سود شخصی خود بودند؛ با به خطر انداختن سرمایه و وقت خود آنها را برای نخستین بار به وجود آورده اند. این همه به آن خاطر بود که احتمالا کسانی از ثروتمندان حاضر بودند پول کافی برای چنین محصولی پرداخت کنند، بعدها همین سود مناسب باعث می شد که کسانی دیگر هم به صرافت تولید این محصول جدید بیفتند و رقابت شکل بگیرد؛ نتیجه رقابت هم روشن است، با پایین آمدن قیمت تعداد بیشتری می توانند آن را خریداری کنند و کار به جایی می رسد که حتی کالای لوکس دیروز ثروتمندان، امروز محصولی ضروری برای فقرا به شمار می آید.

 

می بینیم که امروز هم ده ها نوع غذای سگ برای ثروتمندان تولید می شود و هم انواع و اقسام شیر خشک اقتصادی برای فقرا وجود دارد و بودن یکی به معنای نبود دیگری نیست، تا وقتی نیازی هست، محصولی هم برای برآوردن آن تولید خواهد شد؛ ولی مشروط بر اینکه انگیزه کافی (بخوانید سود) برای تولید آن وجود داشته باشد و کسی به ضرب و زور مقررات جلوی ورود دیگران برای تولید آن محصول را نگیرد. شاید همینکه امروز ما برای نقد اقتصاد بازار از شیرخشک برای فقرا مثال می آوریم، از برکات همان کلمه قبیحه یعنی “سرمایه داری” است، والله اعلم.