یکی از مصائب بزرگ دنیا اینست که کسانی مدام می خواهند یادآوری کنند چقدر فاصله میان “مردم” زیاد شده است و نابرابری رو به افزایش است. به ویژه خیلی ها به یک درصد از پردرآمدترین ها اشاره می کنند که خون بقیه دنیا را در شیشه کرده اند. اهل فن می دانند که انسان ها همواره اوضاع خود را “نسبی” و “در پیوند با دیگری” می فهمند و این همه تلاش برای برجسته کردن نابرابری ها و فاصله ها بعید است آنها را شادتر کند. گذشته از این؛ در جاهایی مثل مملکت ایرانی اسلامی ما کار سخت تر هم هست، زیرا به قول محمد قائد اگر به یک نفر از سر لطف دو قاشق عسل هم بدهی، پیش خودش فکر می کند ببین خودش چند پیاله برده که اینقدر به من رسیده است!
اجازه دهید قضیه را دقیقتر ببینیم و آمار را بررسی کنیم. گفته اند در امریکا نیمی از مردم دستکم برای یک سال در میان 10 درصد پردرآمد قرار داشته اند! همچنین 11 درصد از آنها حداقل یک سال جز 1 درصد بالای درآمدی بوده اند! دلیل آن هم روشن است آن یک درصد پردرآمد که مورد نفرت خیلی هاست، محفل و باندی با اعضای ثابت نیست و از قضا ترکیب آن سریع تغییر می کند! 99 درصد کسانی که به گروه یک درصدی ها راه پیدا می کنند حضورشان در آنجا بیش از یک دهه طول نمی کشد.
یک نمونه جالب دیگر فهرست 400 نفر ثروتمند اول ایالات متحده است، از سال 1982 تا 2014 هفتاد و یک درصد از افراد عضو جای خود را به دیگران داده اند و حتی وارثان و خانواده آنها هم دیگر در آن فهرست رشک برانگیز جایی ندارند. در ایران آمار مشابه در دسترس نیست، ولی بعید است آش به این شوری که برخی می گویند باشد.
نابرابری البته مسئله مهمی است، ولی به شدت مستعد سوءاستفاده های سیاسی است، ایرانی جماعت هم اگر سرش توی حساب باشد باید بفهمد در شرایط فعلی مملکت موضوعات مهمی مثل رشد و توسعه اقتصادی، فساد، بحران آب و اوضاع محیط زیست هم هست که فکرش خواب را از چشم آدم می گیرد و دیگر نوبت به بحران های جدی! مانند “افزایش تعداد پورشه سوارها” نمی رسد.