مردی فرزانه گفته بود سیاست هنر این است که دنبال دردسر بگردی، آن را همه جا پیدا کنی، دلیلش را نادرست تشخیص بدهی و البته برای درمانش داروی نادرست تجویز کنی! این گفته واقعیتی است که توصیف خوبی از واکنش های برخی سیاسیون به ناآرامی های اخیر است.

 

کسانی این واکنش های اعتراضی در خیابان را به “اقتصاد لیبرال” نسبت داده اند؛ بارها توضیح داده ام که وصف لیبرال و نئولیبرال برای اوضاع ایران به شدت نارواست. وانگهی اگر به حرف مقامات رسمی گوش کنیم که معترضان یا مزدوران اجیرشده از خارج اند یا تعدادی جوان ماجراجوی فریب خورده؛ در گزارش های رسمی هنوز حرفی از اعتراض های “مردمی” و به جان آمدن از نابرابری گسترده به چشم نمی خورد.

 

اما فرض بگیریم توصیف رسمی دولت با واقعیت فاصله داشته باشد، الان آن بحث “تعامل با دنیا” اتفاق افتاده است که همه مصائب را از آن می بینیم؟ دولتی فربه که با این اعتراض های اخیر هم با منطقی سیاسی یحتمل همان اصلاحات “لیبرالی” نیمبند را به عقب خواهد انداخت، ربطش به لیبرالیسم چیست؟

 

کسانی از منتقدان این اقتصاد “لیبرالی” گفته اند اقتصاد را باید به “مردم” سپرد و به آنها اعتماد کرد، این حرف حساب است، ولی یک سوال؛ کدام دیدگاه اقتصادی را می شناسید که از اقتصاد “لیبرال” مردمی تر باشد؟ مگر در اقتصاد “لیبرال” نیست که افراد و نه دولت های ناکارآمد چرخ تولید ثروت را می چرخاند؟ چه کسانی بهتر از لیبرال ها کاستی های دولت ها را بهتر شناخته اند؟ چه کسانی بیشتر از آنها به افراد و مردم، نه دولت ها و سیاسیون، اعتماد کرده اند؟ چه کسانی بیشتر از آنها در نقد حمایت از انحصار قانونی نورچشمی ها نوشته اند؟ چه کسانی از ضرورت حمایت از حقوق “افراد” در برابر زیاده خواهی دولت ها صحبت کرده اند؟

 

اگر واقعا دنبال اقتصاد مردمی هستید، نسخه ای بهتر از همان اقتصاد “لیبرال” ندارید. نقد به هرچیزی البته به دیدگاه های لیبرال عالی است، ولی مشروط بر آنکه بدانید در مورد چه صحبت می کنید، والا تکرار شعارهای سیاسی عوام پسند کمکی به بهتر شدن اوضاع نخواهد کرد.  به طور کلی پیشنهادم اینست که سیاسی بازی ها را زیاد جدی نگیرید، اینکه در مملکتی با سرانه مطالعه اندک  چطور یکباره این همه روشنفکر یکباره سر بر می آورند و اوضاع را تحلیل می کنند، روشن نیست، والله اعلم.