اگر از نگارنده که از اساس “بچه شهرستان” است بگذریم، در مورد قریب به اتفاق “بچه های تهران” هم سابقه حضور در پایتخت بیش از دو سه نسل نیست، خیلی ها می گویند دلشان می خواهد از این جهنم پردود فرار کنند، وقتی دولتی ها می گویند تهران را باید خلوت کرد، خیلی ها علیرغم آنکه ته دلشان امیدی به وعده ها ندارند، بدشان نمی آید چنین شود. اما از قرار قضیه محدود به تهران نیست و بزرگ شدن “افراطی” شهرها در کشورهای در حال توسعه زیاد امر غریبی نیست.
در سال 1950 بزرگترین شهرها در کشورهای ثروتمند بودند، ولی در 2015 تقریبا همه آنها در کشورهای کم درآمد و درحال توسعه قرار داشتند. شهرنشینی اصلا بد نیست، افراد می تواند از مزیت های تجمع جمعیت استفاده کنند؛ بازار کار بهتر، خدمات بهداشتی و اجتماعی مناسبتر و امکان فراهم آوردن زیرساخت ها و کالاهای عمومی و کاهش هزینه مبادله از جمله آنهاست، افزایش شهرنشینی از روندهایی است که در گذار از اقتصاد کشاورزی به صنعتی به آن بر می خوریم، به صورت طبیعی با کاهش نیاز به نیروی کار در روستاها و صنعتی شدن می توان انتظار داشت که شهرها بزرگتر شوند، ولی در کشورهای غیرتوسعه یافته عواملی دیگری هم در کارند که بسیار جالب اند:
1- رانت منابع طبیعی: شهرهایی که در کشورهای خام فروش و وابسته به منابع طبیعی قرار دارند به صورت مصنوعی بزرگ می شوند، شهرهایی “مصرفی” که توان تولیدی متناسب با تقاضای خود را ندارند، بهره وری پایین و “رشد مشاغل خدماتی و کاذب” از ویژگی های آنهاست. از قرار می توان از شهرنشینی نفتی (پترو اربنیزیشن) هم صحبت کرد.
2- رانت سیاسی: شهرهای بزرگ در کشورهای غیردموکراتیک تا 50 درصد بزرگتر از شهرهای مشابه در دموکراسی ها هستند، نزدیکی به مرکز قدرت به نوعی برخورداری از مواهب سیاسی و مادی است، پس می شود انتظار داشت شهرهای بزرگ در چنین کشورهای بزرگتر باشند. عکس آن هم ممکن است موج دموکراتیک شدن در کشورهای آفریقایی توانسته است به کاهش رشد شهرهای بزرگ و رونق شهرهای کوچک کمک کند. (حکومت قانون حتی در اندازه شهرها هم اثر دارد!)
3- بهبود خدمات بهداشت و سلامت: پیشتر گفته می شد زندگی در شهرهای بزرگ یعنی فرصت های اقتصادی بهتر، ولی عمر کوتاه تر. انتظار می رفت با توجه به آلودگی، استرس و فشار زندگی، شهرنشینان عمرشان کوتاه تر باشد. با پیشرفت بهداشت و پزشکی قضیه متفاوت شد و اکنون در بسیاری از کشورهای در حال توسعه هم جمعیت شهرها به این دلیل رشدی فزاینده یافته است.
البته نیاز به بررسی دقیق است، ولی این دلایل برای تهران هم موجه به نظر می رسد و خلوت کردن تهران نیازمند تغییرات ساختاری در این حوزه هاست. این که به در و دیوار تبلیغ می شود، “تهران شهر اخلاق” البته بد نیست، ولی بدون تحول در بنیادها به نظر شوخی بزرگی است. با توصیه صرف به اخلاق شاید بشود مناسبات مردم یک روستای چندصدنفری را بهبود داد، ولی بهبود اوضاع در کلان شهرهایی که سگ صاحبش را نمی شناسد با موعظه ممکن نیست.