برنارد لوییس فقید، مورخ و مستشرق نامدار، در سال 2006 نوشته بود ایرانی ها سالها روی سلاح هسته ای کار کرده اند و غریب نیست بخواهند آن را علیه اسرائیل به کار ببرند، تاریخی نزدیک هم برای آن مشخص کرده بود و گفته بود با توجه به تقویم اسلامی 27 رجب 1427 (22 اگوست 2006) مصادف با معراج پیامبر است و با توجه به دیدگاه های آخرالزمانی حاکمان ایران و به ویژه رئیس جمهور وقت زمانی مناسبی برای نابودی اسرائیل و شاید دنیاست.

 

مورخ بزرگ استدلال کرده بود که آن مضمون های سنتی بازدارندگی هسته ای برای مهار ایرانی ها کارایی ندارد، اینها دیدگاه های خاصی دارند که با عقلانیت در معنای رایج در تضاد است، اگر کسی وظیفه ایمانی خودش را نابودی دیگری بداند و تحلیل هزینه فایده را به هیچ بگیرد، با تهدید و ترساندن آنها نمی توان او را کنترل و مهار کرد.

 

آن تاریخ گذشت و اتفاقی هم نیفتاد، کسانی گفتند خوبیت نداشت مورخ نامدار در مورد داشتن یا نداشتن سلاح هسته ای قضاوت می کرد، ولی این هم بود که دیدگاه ها و رفتار خاص محمود خان احمدی نژاد خیلی حرف ها را باورپذیر کرده بود، یحتمل مرد مهرورز خیال می کرد با حرف ها و رفتارهای پیش بینی ناپذیرش دارد ابتکار عمل به خرج می دهد و حریف را آچمز می کند، ولی برداشت ها چیزی دیگری بود.

 

تبلیغ اینکه گروهی قدرتمند در ایران نگاهی آخرالزمانی دارند آن زمان رواج داشت. نگارنده به خاطر می آورد که یکی از پژوهشگران ایرانی اندیشکده معروف واشینگتن و خاور نزدیک گزارشی مفصل با موضوع دیدگاه های آخرالزمانی آیت الله خامنه ای تهیه کرده بود. می شد حدس زد که سیاست پیشنهادی برای مقابله با ایران هم چیزی جز گزینه نظامی و نابودی کامل نمی توانست باشد.

 

آن دوران گذشت و کشتیبان را سیاستی دگر آمد، توافقی امضا شد و البته عمرش دیری نپایید. دونالد شیردل وعده اش را عملی کرد و از برجام بیرون آمد. فردای آن روز شور حسنی کسانی در بهارستان بالا گرفت و آتش بازی راه انداختند، کسانی دیگر حرف هایی زدند که تا آخرین نفس آماده ایم و از اول هم نباید به اینها اعتماد می کردیم. شعارشان چیزی قریب به این مضمون بود: “سگ رامی شده ایم، گرگ هاری باید” و باید همان مشی مبتکرانه دوران مهرورزی را ادامه می دادیم. از آن سو کسانی دیگر حرفشان این بود که عاقلانه پیش برویم و یک دفعه زیر میز نزنیم.

 

در مورد خوب یا بودن برجام و اوضاع سیاست خارجی ایرانی قضاوتی ندارم، ولی از قضیه هسته ای می شود یک چیز را آموخت، درست است که پیش بینی پذیر نبودن گاهی مزیت به حساب می آید و حریف را غافل گیر می کند، ولی زیادی پیش بینی ناپذیر بودن در کشوری مثل ایران مصیبت کمی نیست. آن شیردل یانکی پیش بینی ناپذیر است و خیلی ها ان را حسن او می دانند، ولی در مملکت آریایی اسلامی این ویژگی شاید گاهی خیلی کارساز نباشد، حواسمان باشد زیاد خواستیم ابتکار عمل را به دست بگیریم و پیش بینی ناپذیر باشیم، رندان در کمین اند که چپق مان را چاق کنند، والله اعلم.