نقل کرده اند صد و اندی سال پیش بازرگانی بریتانیایی یعنی همان ویلیام ناکس دارسی معروف قراردادی با شاه قاجار بست تا در ایران به اکتشاف نفت بپردازد، قرار شد اگر نفتی پیدا شد ۱۶ درصد از درآمد آن را به دولت فخیمه ایران بدهند و در صورت پیدا نشدن نفت هم زیانی متوجه ایران نمی شد. به بیان اهل بازار، ایرانی ها در سود شریک می شدند. کسانی به مرد بریتانیایی هشدار دادند که این مملکت صاحب ندارد و امنیتی در آن نیست و بهتر است بی خیال این سرمایه گذاری پرخطر شود. اما او علیرغم سختی ها کار خودش را پیش برد و شش هفت سالی هزینه کرد تا به نفت رسید (سال ۱۲۸۷).

 

برای تامین امنیت آن حوالی بریتانیایی ها از قبایل بختیاری و اعراب کمک گرفتند و به نوعی آنها نخستین پیمانکاران بخش خصوصی ایران در صنعت نفت به شمار می آمدند! گفته شده است که حدود ۳ درصد از درآمد نفت را هم بابت تامین امنیت به آنها تعلق می گرفت و از این رو پول پرداختی به دولت ایران کمتر از آن ۱۶ درصد توافق شده بود، آنها در جواب به اعتراض های دولتی ها می گفتند شما امنیت را تامین کنید تا پولش را به شما بدهیم، استعمار پیر البته به خوبی جنس درباری ها و دولت ایران را می شناخت و زیر آبی رفتن و فریب هم که بخشی از بازی آنها بود. این قضیه مشکل ساز بود و ایرانی ها تازه فهمیدند روی عجب گنجی راه می رفته اند، ولی پرداختی همچنان طبق قرارداد بود. در دوران رضا شاه که مملکت سامانی پیدا کرده بود، باز کار بالا گرفت، گفته اند او که امثال تیمورتاش، داور و فروغی را در اختیار داشت و پیش از این هم چندین بار دم اجنبی را چیده بود، این بار از روی خشم قرارداد را پاره کرد. کار به محافل بین المللی کشید تا در نهایت قراردادی دیگر (سال ۱۳۱۲) بسته شد.

 

این قرارداد تا ۶۰ سال نفت را در اختیار کمپانی نفت ایران و انگلیس  قرار می داد (۳۲ سال بیشتر از قرارداد دارسی) و کسانی به همین دلیل آن را خیانت به منافع ملی دانسته اند. اما از این طرف در آن منطقه تحت نفوذ کمپانی نفت و انگلیس به حدود یک پنجم قبل کاهش می یافت، پرداختی سهم ایران دیگر نه مانند گذشته بر اساس سود، بلکه بر اساس میزان نفت استخراج نفت انجام می گرفت که به سود ایران بود و مهمتر از همه کمپانی ملزم شد نیروهای بومی را به کار بگمارد تا از این طریق دانش فنی و مدیریتی کار به ایران هم انتقال پیدا کند، گفته اند دانشکده صنعت نفت آبادان حاصل این قرارداد است.

 

در این قرارداد یک ماده ۱۰ هم وجود داشته است که کمتر از آن گفته اند. دکتر میلانی می نویسد ایران نه تنها ۲۰ درصد از منافع حاصل از نفت (رویالتی) را دریافت می کرد، بلکه به همین مقدار در سود کمپانی در جاهای دیگر جهان و همچنین شرکت های تابعه اش شریک می شد. بریتانیا البته این سهم را هیچگاه پرداخت نکرد. نفت ۱۳۲۹ ملی شد و آن قرادادهای قبلی همه بی اعتبار شد. گفته اند در سال های بعد از جنگ جهانی دوم این سود اخیر سر به میلیون ها دلار میزد و حتی میزان آن به مراتب بیشتر از درآمدهای حاصل از نفت ملی بود! البته می دانیم که بعدها مصدق حتی پیشنهادهای خوب یانکی ها برای مصالحه با “اینگیلیس” را نپذیرفت و مملکت نفتی داشت به کام شوروی می رفت که خوشبختانه “کودتا” مانع شد!

 

حضرت ماکیاولی یک ویژگی شهریار را “هنر” (ویرتو) وی می داند، “هنر” که مفهومی پیچیده است را شاید بتوان ترکیبی از خرد و فضیلت و درایت دانست. مصدق این “هنر” را نداشت، اینکه نفت را مسئله ناموسی تلقی کنی و فقط قراردادها را پاره کنی مهم نیست، مهم حفظ تدبیر و توجه به مصالح عالیه مملکت است. رضا شاه البته ایراد کم نداشت، مال جویی اش را بسیاری برجسته کرده اند، ولی دستکم “هنر” او چند پله بالاتر از آن شازده قجری خوش نیت بود. باور کنید وطن پرستی کافی نیست.

لینک مرجع ۱

لینک مرجع ۲