سال 2008: قبل از جنگ گرجستان (روسیه و گرجستان و استقلال طلبان اوستیای جنوبی) روسیه واردات از گرجستان را، عمدتا آب معدنی و شراب، قطع کرد و تمام راه های زمینی، دریایی، هوایی و راه آهن و البته کانال های پستی را بست، برخی از این محدودیت ها تا سال 2013 برقرار بود، علت چه بود: نزدیک شدن گرجستان به اتحادیه اروپا!

سال 2012: واردات شیرینی و شکلات از اوکراین به بهانه سرطان زا بودن متوقف شد که حدود 500 میلیون دلار زیان برای شرکت های اوکراینی در پی داشت، همچنین دو سال پس از آن (و قضایای کریمه) مرزها به روی کامیون های اوکراینی بسته شد و قیمت گاز صادراتی به آن کشور هم افزایش پیدا کرد. علت باز هم تمایل به نزدیکی اوکراین به اتحادیه اروپا بود، همچنین روس ها تهدید کردند در صورت امضای قرارداد با اتحادیه اروپا جلوی پیوستن اوکراین به اتحادیه گمرکی اوراسیا را خواهند گرفت.

سال 2013: روس ها مولداوی را به قطع واردات شراب از آن کشور و همچنین قطع صادرات گاز به آن کشور تهدید کردند، علت در اینجا هم تمایل به نزدیک شدن مولداوی به اتحادیه اروپا بود.

سال 2014: فشارهای اقتصادی منحصر به همسایگان و کشورهای نزدیک نبود، بعد از مداخله نظامی در اوکراین که با واکنش تند جامعه جهانی به ویژه اتحادیه اروپا و امریکا مواجه شد، روسیه واردات محصولات لبنی از این کشور را ممنوع کرد، نتیجه کاهش 25 درصدی این محصولات به دلیل کاهش تقاضا بود. تهدید قطع صدور گاز هم که خطری همیشه حاضر برای اروپای سردسیر است. علت جذابیت کریدور گازی جنوبی (شامل خطوط قفقاز جنوبی، ترانس آناتولی و ترانس آدریاتیک) برای اتحادیه اروپا همین دور شدن از زیر نفوذ کرملین است.

سال 2015: هلند در تحقیق بر سر قضیه سقوط پرواز شماره 17 مالزی بر فراز اوکراین، اشاره ای هم به مقصر بودن روس ها کرده بود، واکنش روس ها هم جالب بود، به فرمان کرملین محصولات وارداتی این کشور، گل و پنیر، را نابود کردند تا نشان بدهند در صورت بالا گرفتن کار، تجارتی در کار نخواهد بود.

این مرور مختصر نمونه هایی از استفاده همسایه شمالی از ابزارهای قدرتمند اقتصادی است و البته هنوز به پای چین نمی رسند که برای گسترش نفوذ خود ملاحظات سیاسی و ژئوپلتیک را بر کارایی اقتصادی برتری می دهند، بد نیست حالا که تحریم ها فشار آورده است، در گسترش روابط اقتصادی به این ملاحظات هم توجه داشته باشیم که روابط اقتصادی با این دو کشور می تواند به کجاها برسد.

شاید کسانی بگویند کم و بیش این حرف برای همه قدرت ها مثل امریکا هم صادق است و آنها هم به کرات از ابزارهای اقتصادی برای بسط نفوذشان استفاده می کنند و برای مثال طرح مارشال یا آنچه در دوران جنگ سرد و از همه مهمتر تحریم ها دیدیم شاهدی است بر این قضیه، حرف درستی است، اما یک تفاوت عمده هست. در کشورهای انگلوساکسون به ویژه امریکا به دلایل تاریخی که در کتاب در حال ترجمه “تاریخ مختصر سرمایه داری” خواهد آمد، در تحلیل نهایی افسار سیاسیون دست اهالی اقتصاد است و زور آنها آنقدر هست که اجازه ندهند سیاسیون منطق اقتصادی را به کلی نادیده بگیرند، با تمام کاستی های لیبرال دموکراسی های غربی تا اندازه زیادی از پس مهار زیاده طلبی های سیاسیون بر می آیند، در جایی مثل شرق و چین قضیه شکل دیگری است، خلاصه مراقب باشید که به کجا پناه می برید، والله اعلم.

لینک مرجع