گویا شاهزاده ایرج در کلامی ماندگار گفته است تعداد ایرانی جماعت از سه تا بیشتر شود شروع به بحث سیاسی می کنند، شاهزاده فقید عمرش قد نداد که ببیند مردم در این حوالی بعدها اقتصاد را هم قاطی ماجرا می کنند و بحث را در حوزه “اقتصاد سیاسی” پیش می برند. “اقتصاد سیاسی” در مملکت آریایی-اسلامی ما جز راه هایی است که ادم را جز میوه ها به حساب بیاورند و البته ربط زیادی به اقتصادی سیاسی به معنای دقیق واژه ندارد.
اینجا “اقتصاد سیاسی” کم وبیش به این معناست که سیاسیون هرجور دلشان خواست خرج کنند و زیاد کاری به حساب و کتاب اهالی اقتصاد نداشته باشند. آگاهان می دانند که ملاحظات سیاسی البته مهم است، ولی این ربطی با تصور عموم مردم از سیاست ندارد. سیاست هم علمی است جدی با نظریه ها و حرف هایی دقیق که بعید است آدم در گپ زدن با رفقا و مطالعه جراید یومیه ایرانی از آنها سر در بیاورد. باری، دیدم بد نیست نگاه دقیق تری به تعریف اقتصاد سیاسی بیندازیم، شاید برخی در کاربردش تجدید نظر کنند. راه دور هم نمی رویم، سری به بریتانیکا می زنیم و با الهام از حضرت سید جواد می بینیم که چه گفته است.
ریشه واژه اقتصاد سیاسی البته ربطی به معنای امروزی ندارد، “اقتصاد” در معنای یونانی تدبیر منزل است و “سیاست” به معنای تدبیر شهر(کشور)، در کل به فهم قانون های تولید و مصرف یا “ایجاد و توزیع ثروت” اشاره دارد. آدام اسمیت اولین کسی است که ادعا کرد این “ایجاد و توزیع ثروت” یک حوزه مستقل است و منطق و قواعد خودش را دارد (پیشتر از مرکانتیلیسم و نقد ویرانگر اسمیت نوشته ام). متفکران هم دوره وی به جای اینکه قضیه را به خواست خدا و آسمان ربط دهند، ارتباط ثروت را با عوامل زمینی و طبیعی و انسانی بررسی کردند. مرد اسکاتلندی می خواست “دست دولت” را از روی ثروت کنار بزند، از این رو یک “دست نامرئی برای بازار” ابداع کرد. یادمان نرود تا یک قرن پیش از او و معاهده صلح وستفالیا اساسا چیزی به نام ملت و کشور به معنای امروزی به رسمیت شناخته نمی شد. به این وصف کار او توضیح منطق تولید/توزیع ثروت برای یک نظم سیاسی جدید بود.
ادامه دارد…